خانه تگ‌ها آرشیو پیوندها بیوگرافی

زندگی نمایشی است...

زندگی نمایشی است...

زندگی نمایشی است،که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد!پس آواز بخوان، اشک بریز، بخند ...و با تمام وجود زندگی کن!قبل از آنکه نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد. چارلی چاپ...

نظر ۰ بازدید ۱۳۱
دست های تو...

دست های تو...

دست های تو تصمیمم بود باید می گرفتم و دور میشدم شمس لنگرودی

نظر ۰ بازدید ۱۲۶
اگر روح خدا در ماست...

اگر روح خدا در ماست...

رها کردیم خالق را ، گرفتاران ادیانیم !تعصب چیست در مذهب ؟! مگر نه این که انسانیم !اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست ....ستیزه پس برای چیست ؟!برای خود پرستی هاست .. ...

نظر ۰ بازدید ۲۵۲
مشت می‌کوبم بر در...

مشت می‌کوبم بر در...

مشت می‌کوبم بر درپنجه می‌سایم بر پنجره‌هامن دچار خفقانم، خفقانمن به تنگ آمده‌ام از همه چیزبگذارید هواری بزنمآی!با شما هستماین درها را باز کنیدمن به دنبال ف...

نظر ۰ بازدید ۱۲۰
هوای روی تو دارم...

هوای روی تو دارم...

هوای روی تو دارم نمی گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می سپارندم مگر در این شب دیر انتظار عاشق کشبه وعده ...

نظر ۰ بازدید ۱۱۹
با من مدارا کن...

با من مدارا کن...

خسته خودخواه بی شکیب از این جهان فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند با من مدارا کن بعدها... دلت برایم تنگ خواهد شد! سید علی صالحی

نظر ۰ بازدید ۲۲۵
ندانمت که چه گویم...

ندانمت که چه گویم...

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم بپرس حال من آخر چو بگذری روزی که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم من اهل دوزخم ار بی تو ز...

نظر ۰ بازدید ۱۶۰
چقدر خوب است...

چقدر خوب است...

چقدر خوب است که ما هم ياد گرفته‌ايم گاه براي ناآشناترين اهل هر کجا حتي خواب نور و سلام و بوسه مي‌بينيم گاه به يک جاهايي مي‌رويم يک دره‌هاي دوري از پسين و ستار...

نظر ۰ بازدید ۱۱۶
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم آوار پریشانــی‌ست ، رو ســوی چـــه بگریزیم؟ هنگامه ی حیرانی‌ ست، خود را به که بسپار...

نظر ۰ بازدید ۱۰۵
گفتی مرا که چونی...

گفتی مرا که چونی...

گفتی مرا که چونی؟ در روی ما نظر کن گفتی خوشی تو بی ما، زین طعنهها گذر کن گفتی مرا به خنده، خوش باد روزگارت کس بی تو خوش نباشد، رو قصه ی دگر کن مولانا

نظر ۰ بازدید ۱۲۴
امروز، این اسیر...

امروز، این اسیر...

امروز، این اسیر، انسان رنج دیده و محکوم قرن ها، از ژرف این غبار، تا اوج آسمان خدا پر گشوده است! انگشت بر دریچه خورشید سوده است! تاج از سر فضا و زمان درربوده است! تا و...

نظر ۰ بازدید ۱۱۰
جزیره‌ای‌ست عشق تو

جزیره‌ای‌ست عشق تو

جزیره‌ای‌ست عشق توکه خیال را به آن دسترس نیستخوابی‌ست ناگفتنیتعبیر ناکردنیبه‌راستی عشق تو چیست ؟گل است یا خنجر ؟یا شمع روشنگر ؟یا توفان ویران‌گر ؟یا ارا...

نظر ۰ بازدید ۱۲۹
بدون تو گریستم  تمام شب ها را

بدون تو گریستم تمام شب ها را

بدون تو گریستم تمام شب ها را تمام روزها را نمی توانم برای تو سالگردی بگیرم تمام تاریخ عزادار توست تمام روزها خورشید را ندیدم بعدتو پشت ابرها مانده بود مرا هم بسوی...

نظر ۰ بازدید ۱۲۳
نام این آتش

نام این آتش

نام این آتش ، تنها عشق بودو عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرفرو به زوال می رفتهزاران هزار نیستی در این سه حرفهزاران ترک شدن در سه حرفنامش تو بودو اگر می ماندی ، ما می ...

نظر ۰ بازدید ۱۳۹
کنون رؤیای ما باغی است

کنون رؤیای ما باغی است

کنون رؤیای ما باغی است بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند به ساق هر درختش یادگاری ها و با هر یادگاری نقش یک سوگند کنون رؤیای ما باغ...

نظر ۰ بازدید ۱۲۶
رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغا

رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغا

رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغاهر جا که عاقلی هست شیدا کنیم شیدادر پرده چند رقصیم تا خویشتن پرستیمدستی زنیم دستی افشا کنیم افشادر کوی نیکنامان نام و نشان نداریمخود ر...

نظر ۰ بازدید ۱۳۴
چو یاد میکنم آن کاروان شیدا را

چو یاد میکنم آن کاروان شیدا را

چو یاد میکنم آن کاروان شیدا را به گام های جوان سنگ های خارا را امید من همه آن بود روزگارانی که آبشار کنم واژه های تنها را ز شور و شیفتگی چنگ می زدم بر راه چو گرد باد ...

نظر ۰ بازدید ۱۵۳
هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن .!گفتم به چشم

هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن .!گفتم به چشم

هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن .!گفتم به چشم" تا به دریا خاک راهت را نمی ، رفتم به چشم ساحل امن و قرارم موج گیرد دم به دم در دل دّر ذره گشتم ذره را سفتم به چشم شرق را تسخر ...

نظر ۰ بازدید ۱۲۷
ز سوز عشق من جانت بسوزد

ز سوز عشق من جانت بسوزد

ز سوز عشق من جانت بسوزدهمه پیدا و پنهانت بسوزد ز آه سرد و سوز دل حذر کنکه اینت بفسرد وانت بسوزد مبر نیرنگ و دستان پیش آن کوبه صد نیرنگ و دستانت بسوزد به دست خویشتن شم...

نظر ۰ بازدید ۱۲۳




۱
 ... 
۳۴۵۶۷
 ... 
۸۵



  روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ  


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده