بسی خوشتر که از مه تا بماهی
سرای خود بغارت داد شاهیدر افتادند غارت را سپاهیغلامی پیش شاه ایستادبر پایدران غارت نمیجنبید از جاییکی گفتش که غارت کن زمانیکه گر سودی بود نبود زیانیبخندید او که ای...
سرای خود بغارت داد شاهیدر افتادند غارت را سپاهیغلامی پیش شاه ایستادبر پایدران غارت نمیجنبید از جاییکی گفتش که غارت کن زمانیکه گر سودی بود نبود زیانیبخندید او که ای...
جملگی در حکم سه پروانه ایمدر جهان عاشقان، افسانه ایماولی خود را به شمع نزدیک کردگفت: آری من یافتم معنای عشق دومی نزدیک شعله بال زدگفت: حال، من سوختم در سوز عشقسومی خود...
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باشبر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو جاودان بر در دل حاضر استروزن دل برگشا حاضر و هشيار باش نيست کس آگه که يار کی بنمايد جمالليک تو با...
اگر خورشید خواهی سایه بگذار چو مادر هست شیر دایه بگذار چو با خورشید همتک میتوان شد ز پس در تک زدن چون سایه بگذار چو همسایه است با جان تو جانان ...
اگــر کــوهــی و گــر کـاهــینـخـواهــی مـانـد در دنـیـاپـس از انـدیـشـههـای بـددل و جـان را چـه رنـجـانــی ؟